• وبلاگ : شمع
  • يادداشت : ثناي خداوند (نهج البلاغه مولا)
  • نظرات : 1 خصوصي ، 1 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    آفرين جان آفرين پاك را آنكه جان بخشيد و ايمان خاك را
    عرش را بر آب بنياد او نهاد خاكيان را عمر بر باد او نهاد
    آسمان را در زبردستي بداشت خاك را در غايت پستي بداشت
    آن يكي را جنبش مادام داد وان دگر را دايما آرام داد
    آسمان چون خيمه‌ي برپاي كرد بي ستون كرد و زمينش جاي كرد
    كرد در شش روز هفت انجم پديد وز دو حرف آورد نه طارم پديد
    مهره‌ي انجم ز زرين حقه ساخت با فلك در حقه هر شب مهره باخت
    دام تن را مختلف احوال كرد مرغ جان را خاك در دنبال كرد
    بحر را بگذاشت در تسليم خويش كوه را افسرده كرد از بيم خويش
    بحر را از تشنگي لب خشك كرد سنگ را ياقوت و خون را مشك كرد
    روح را در صورت پاك اونمود اين همه كار از كفي خاك او نمود
    عقل سركش را به شرع افكنده كرد تن به جان و جان به ايمان زنده كرد
    كوه را هم تيغ داد و هم كمر تا به سرهنگي او افراخت سر
    گاه گل در روي آتش دسته كرد گاه پل بر روي دريا بسته كرد
    نيم پشه بر سر دشمن گماشت بر سر او چار صد سالش بداشت